روش آموزش مفاهیم ریاضیات مقدماتی
قبل از بررسی روش آموزش مفاهیم ساده و مقدماتی ریاضیات، باید روشهای معمول و مراحل آموزش مفاهیم ریاضیات را مورد توجه قرار دهیم؛ زیرا بدون توجه به روشهای آموزگاران در کلاسهای ابتدایی نمی توان روشهای آموزشی را در مقطع آموزش قبل از دبستان با آنها همسر نمود.
الف_ روشهای آموزش
1_ روش بیانی (تشریحی و گفتاری)
روشی است که آموزگار در کلاس «متکلم وحده» است و هدف آن آموزش مفاهیم و مطالب آموزشی از طریق گفتار است.
موضوع درس توسط معلم شرح داده می شود و دانش آموز منحصرا گفته های آموزگار را گوش می دهد و از آن مطالب گفته شده برای درک مفاهیم و فهم موضوع درس استفاده می کند. روشهای متاثر از روش بیانی به شرح زیر است:
روش استدلالی
مفاهیم و مطالب آموزشی از طریق گفتار با ذکر دلیل و برهان برای دانش آموزان شرح داده می شود. معلم به بیان دلایل و استدلال می پردازد و سعی می کند مطالب گفته شده را به اثبات برساند.
مثال: قطعه چوب (آ) با (ب) برابر است، قطعه چوب (ج=ب) است، پس قطعه چوب (ج=آ) خواهد بود. درک این رابطه نیاز به رشد منطقی دارد که معمولا کودکان سنین قبل از دبستان به آن حد از رشد نرسیده اند.
روش ماشینی (طوطی وار)
در این روش فعالیت آموزشی آموزگار مبتنی بر بیان مفاهیم و سرعت عمل کودکان برای جوابگویی است و به چگونگی و چرایی کمتر اهمیت داده می شود. توجه کافی به درک مفاهیم نمی گردد و به همان حدی که کودک بتواند پاسخ مسائل و سوالات را سریعا جواب بدهد اکتفا می شود.
سعی بر این است که مفاهیم ریاضی از طریق تمرین و تکرار به صورت نیمه انعکاسی درآید و ذهن کودک به عنوان ماشین حسابگر سریع به محاسبه بپردازد و پاسخ مسائل را بازگو کند.
از این روش برای آموزش شمارش اعداد استفاده می کنند که معمولا کودکان در سنین مورد بحث ما بدون توجه به مفهوم اعداد، آنها را به ترتیب یا نامرتب با استفاده از تمرین و تکرار و با اتکا به حافظه به زبان می آورند.
2- روش مکاشفه ای
این روش بر آموزش به وسیله اشکال و تصاویر مبتنی است. به این صورت که آموزگار، دانش آموز را در مقابل صحنه ها و یا موقعیت ها قرار می دهد تا به مشاهده بپردازد و با استفاده از دریافت های ذهنی و مشاهده عوامل موجود، به تحلیل مسائل و وقایع پرداخته و به وجود روابط معینی پی برده و به کشف مسئله از طریق مکاشفه برسد.
مثال: نیوتون از افتادن سیب و حرکت آن به طرف زمین از راه مکاشفه به رابطه زمین و اجسام پیرامون آن رسید.
3- روش فعال (استفاده از تجربه و عمل)
پیشوایان این روش، جان دیویی و ادوارد کلاپارت است که انسان را موجودی فعال می دانند و روش آنها مبتنی بر «مشاهده، تجربه و آزمایش» توسط کودکان است.
در این روش، آموزگار نقش راهنما و هماهنگ کننده فعالیت های آموزشی را به عهده دارد. کودک در این روش به تجربه مفاهیم و عمل با اشیا می پردازد، تجربیات اولیه خود را دوباره بازسازی می کند؛ به اشتباهات اولیه خود پی می برد و با مشاهده و تجربه آموخته های نامنظم، سطحی و قبلی خود را به شکلی منظم در می آورد و بین خود و محیط نوعی سازگاری به وجود می آورد.
در روش آموزشی فعال، محتوای آموزش منحصرا بر گفته های معلم و ذهنیات کودکان اتکا ندارد، بلکه آموزگار به وسیله جلب علائق کودکان، موضوع آموزش را از طرق مختلف و استفاده از همکاری، تعاون، همدلی و همپایی آنها آموزش می دهد. مفاهیم آموزشی به دانش آموزان ارائه می شود و تمام حواس و تواناییهای ذهنی کودکان را به خدمت آموزش می گیرد.
ب- مراحل آموزش مفاهیم ریاضی
به طور کلی آموزش مفاهیم در سه مرحله به شرح زیر ارئه می شود:
مرحله آموزش مجسم (کار با اشیا)
مرحله آموزش نیمه مجسم (کار با تصاویر و اشیا)
مرحله مجرد (ذهنی)
- مرحله آموزش مجسم (کار با اشیا)
در این روش مفاهیم به وسیله استفاده از اشیاء مختلف آموخته می شود. این مرحله اساسی ترین مرحله آموزش است که آموزگار سعی می کند مفاهیم ریاضی را با استفاده از اشیاء مختلف موجود در محیط آموزشی به طور عینی و محسوس به کودک ارائه نماید.
در این مرحله کودک فرصت می یابد به مشاهده عینی بپردازد، به عمل با اشیا اقدام کند و با استفاده از تجربه و آزمایش، مفاهیم ریاضی را در حین فعالیت با اشیا فرا گیرد و برای سوالات خود پاسخ صحیح و مناسب را دریابد.
- مرحله آموزش نیمه مجسم (کار با تصاویر و اشکال)
آموزگار پس از آنکه مفاهیم ریاضی را با استفاده از محسوسات و اشیاء عینی به کودکان ارائه داد، برای استمرار و پیشرفت یادگیری مفاهیم را به شکل تصویری و با استفاده از الگوهای مختلف به کودکان ارائه می نماید.
- مرحله آموزش مجرد (ذهنی)
در این مرحله بیشتر بر ذهنیات کودک تکیه دارد، مربی پس از آنکه مفاهیم را با استفاده از اشیا و اشکال و تصاویر به کودکان آموخت؛ سعی می کند رابطه ای بین اشیاء عینی از یک سو و تصاویر همان اشیاء از سوی دیگر ایجاد کند؛ یعنی در این مرحله متعلم تصویر شیء را به جای خود شیء تلقی می کند و موضوع آموزش را از حالت عینی و مجسم به سوی مفاهیم ذهنی سوق می دهد.
مثال: زمانی که کودک در کنار پدر به پرندگان اهلی دست می زند، آنها را بغل می کند، پر آنها را لمس می کند؛ آموزش شکل «مجسم» را به خود می گیرد.
وقتی که ما تصویر چند پرنده را در حال برچیدن دانه هستند به کودک نشان می دهیم و در هنگام مشاهده تصاویر او متوجه مفاهیم از طریق نگاه کردن به عکس می شود آموزش به صورت «نیمه مجسم» ارائه شده است.
وقتی کودک در غیاب خود پرندگان و تصاویر و اشکال آنها به گوش کردن مفاهیم و تصور ذهنی درباره آنها می پردازد و سعی می کند با استفاده از تواناییهای عقلی و ذهنی خود پر، بال، نوک و .. را تصور کند این مرحله آموزش به صورت « ذهنی و مجرد» مطرح شده است.
بدون دیدگاه