مقدمه
همه ی ما در زندگی روزمره به شیوه های مختلف با دیگران ارتباط برقرار می کنیم و به تبادل افکار، احساسات و تمایلات خود می پردازیم. ارتباط در اشکال مختلف کلامی و غیرکلامی محور اصلی زندگی ما را تشکیل می دهد و از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این زمینه هر یک از ما بدون دانشی خاص می توانیم افرادی را که به لحاظ ارتباطی موفق ترند، شناسایی کنیم.
ارتباط مؤثر
یکی از مهمترین زمینه های سلامت در زندگی، مهارت برقراری ارتباط مؤثر است. ارتباط مؤثر نوعی ارتباط سلامت آفرین است که به افراد جرأت حرف زدن می دهد و بیان احساسات را تسهیل می کند. در نتیجه احساس اعتماد به نفس و دوری از احساس ترس و تردید در ارتباط میان افراد پدید می آید.
هدف اصلی از برقراری ارتباط، انتقال پیام است که به صورت کلامی و غیرکلامی، آشکار یا ضمنی منتقل می شود. بروز هرگونه اشکال در انتقال پیام، سبب بروز اختلال در ارتباط و در نتیجه، باعث سوءتفاهم میان افراد می شود و سازگاری را مخدوش می کند. بخش عمده تاثیر، در زبان غیرکلامی نهفته است که اگر به آن دقت نشود، محتوای مفید هم نمی تواند تأثیر کامل و جامعی بر گیرنده پیام داشته باشد.
کسانی که از ارتباط مناسب برخوردار نیستند اصولا انسان هایی ملول، افسرده و بی انگیزه هستند. صفا و سلامت در زندگی، با الگوی ارتباطی فرد در مواجهه با دیگران معنا پیدا می کند. پیدا کردن یک الگو و دغدغه انتخاب سبک ارتباط، برای یک فرد هنگامی رخ می دهد که تحت فشار باشد. در چنین وضعیتی، انسان الگوهایی از رفتار را می تواند پیدا کند؛ از جمله:
الف. «سرزنشگر» که همواره با انگشت خود به سمت دیگری نشانه می رود، مخالفت می ورزد، اتهام می زند و عیب جویی می کند.
ب. «حسابگر» که سرد، آرام و از دیگران بریده است و به لحاظ عاطفی خود را درگیر نمی کند. قامتی راست دارد، منطقی حرف می زند و منکر احساسات است.
ج. «سازشگر» که همیشه موافقت می کند، و می کوشد خواهش، تمنا و عذرخواهی نماید. می توان او ا به صورت فردی تجسم کرد که زانو زده است درحالی که سرش به سمت زانوهایش خم شده و پایین افتاده است.
د. «شخص گیج» که حواس دیگران را پراکنده می کند و به نظر می رسد قادر نیست خود را با آنچه در جریان است وفق دهد. او سعی می کند موضوع را عوض کند.
ه. «پیام دهنده» که می خواهد خودش باشد و صادقانه خود را بیان کند. او قادر است اطلاعات را به طور دقیق اخذ و پردازش کند. به نظر می رسد تمام سبک ها به جز سبک پیام دهنده – که از ویژگی های افراد متعادل است – مانع مواجهه افراد با احساس واقعی خود هستند.
با استفاده از الگوهای ارتباط، اعضای جامعه با حالت های مختلف ارتباط و تاثیر آن حالت ها آشنا می شوند و این آشنایی به اعضا کمک می کند تا در ارتباط، مهارت بیشتری کسب کنند و در نتیجه، یاد بگیرند که خودشان باشند.
برای اینکه بتوانیم از ارتبا مؤثر و مفید بهره بگیریم، باید ویژگی های یک ارتباط مؤثر را بدانیم و آنها را در ارتباط خود با اعضای خانواده به کار گیریم. همچنین موانع ارتباط مؤثر را از بین ببریم تا به نتایج و آثار ارتباط مؤثر دست یابیم.
ویژگی های ارتباط مؤثر
- همگرایی در برابر واگرایی
برای رسیدن به یک زندگی مطلوب که منافع مشترک را تامین کند، همگرایی بسیار مؤثر است. چنانچه جامعه به صورت حوزه متشکل، وحدت یافته و منظم اداره شود، تصمیمات، اندیشه ها و کنش ها به سوی یک کانون جهت گیری می شود و مرکزیت مقتدر و متحدی به وجود می آید. افراد جامعه در این کانون در کنار یکدیگر قرار می گیرند و به مرور زمان قطب واحدی در تصمیم گیری و هدایت زندگی شکل می گیرد. چنین کیفیتی به «همگرایی» موسوم است. اصطلاح «همگرایی» مترادف با هماهنگی و اصطلاح «واگرایی» مترادف با ناهماهنگی است.
آنجا که پای مصلحت بزرگتری در میان باشد، هر یک از افراد انعطاف پذیری خاصی از خود نشان می دهد تا خواسته های فردی را فدای پیشبرد اهداف زندگی کند. روح حاکم بر خانواده «همگرا» صمیمیت، یک دلی، یک رنگی و رفاقت است. در مقابل، جو غالب بر خانواده «واگرا» بیگانگی، فاصله عاطفی و لجاجت است.
«همگرایی» بستر مساعدی برای شکوفایی و خلاقیت اعضای خانواده است و «واگرایی» -به نوع خود- طرحی از خانواده را درمی افکند که همچون دو حوزه جداگانه شاهد به هدر رفتن انرژی های زندگی است که صرف اصطکاک و تقابل می شود. اولین گام برای کسب روحیه رفاقت در زندگی، پذیرش دیگران است. افرادی که همسر و فرزندان خود را آنگونه که «هست» می پذیرند نه آنچنان که «می خواهند»، به این مرحله ارزشمند نائل می شوند که دوستی در ارتباط متقابل آنان موج می زند. زنان و مردانی که به همسر یا فرزندان خود همچون رقیبی آشتی ناپذیر می نگرند، تجسم «واگرایی» و «تزلزل» در زندگی خانوادگی هستند. البته در «همگرایی» نکاتی باید مورد توجه قرار گیرد که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود. همگرایی در زندگی امری نسبی است و جنبه مطلق ندارد؛ به این معنا که هرگز نمی توان انتظار داشت افراد در تمام مراحل توافق داشته باشند، بلکه منظور این است که آنان بتوانند در غالب موارد، سیاستی هماهنگ در مواجهه با مسائل اتخاذ نمایند. همگرایی با شناخت نسبتی مستقیم دارد، همه خصوصیات افراد خانواده را نباید تغییر داد. این امر به مقاومت شدید و لجاجت آنها منتهی می شود و اعتماد به نفس را از آنها سلب می کند. در تصمیم گیری ها، انتخاب راه حل ها و برنامه ریزی در زندگی، لازم است هر یک از اعضای خانواده حقوقی را برای دیگری در نظر بگیرد و او را از صحنه تصمیمات دور نگه ندارد. مدیریت مطلوب در زندگی زمانی امکان پذیر خواهد بود که هر فرد از اهمیت نقش خود در پیشبرد خانواده اطمینان حاصل نماید. مصلحت خانواده ایجاب می کند که هر یک از همسران به محض نارضایتی از همسر، او را از زندگی کنار نگذارد و جایگاه او را در زندگی حفظ نماید. پدری که نقش سایه در زندگی دارد و به حاشیه رانده شده است هیچ گاه تاثیر اخلاقی بر فرزندان نخواهد داشت و مادری که از موقعیت اصلی خود محروم گردیده، هیچ گونه سهمی در مراحل تصمیم گیری برای زندگی نخواهد داشت و در نتیجه، همسر لایقی برای شوهرش نخواهد بود. تصویر صحیح از مشارکت در خانواده، آنگاه شکل می گیرد که هر یک از همسران دستی از آستین همت برآورد و با همیاری و قبول مسئولیت در زندگی، بهترین جلوه مشارکت را به نمایش گذارد. دلیل اصلی برای ضرورت مشارکت در این است که هیچ عاملی نمی تواند مرز منافع مرد را از منافع زن جدا سازد، همانگونه که هیچ عاملی نمی تواند مرز آسیب های وارد شده بر مرد را از آسیب های زن جدا سازد؛ زیرا هر دو در یک مجموعه و برای رسیدن به مقصود واحدی تلاش می کنند. تبسم و مهر و محبت فرستنده، نیاز عاطفی گیرنده پیام را تأمین و ثبات شخصیت و استواری اراده، منطقی بودن و اعتماد به نفس را در او تقویت می کند. براساس آماری که ارائه گردیده است،59 درصد از نخستین تأثیری که بر دیگران می گذاریم به آراستگی ظاهر ما بستگی دارد و 41 درصد باقی مانده را زبان رفتار ما تعیین می کند. از این رو، فرستنده باید به این دو مهم توجه لازم را داشته باشد.
روابط بین فردی مؤثر:
- اثر مستقیم روی سلامت روانی فرد دارد.
- به رشد شخصی و هویت یابی افراد کمک می کند.
- بهره وری شغلی و موفقیت و نیز کیفیت زندگی را افزایش می دهد.
- تندرستی و سلامت جسمی به همراه می آورد.
- سازگاری فرد را افزایش می دهد.
- باعث مقابله سازنده با فشار روانی می گردد.
- خودشکوفایی را به همراه دارد.
ارتباط مؤثر بهترین راه برای از بین بردن سوءتفاهم ها، تنها راه نشان دادن احساسات به یکدیگر، مسیری برای انتقال اطلاعات و امری ضروری برای رشد و بالندگی است. چنان که ارتباط مؤثر نباشد، نارضایتی، تنهایی و تعارض در خانواده پدید می آید، سوءتفاهم زیاد می شود، آسیب روانی به وجود می آید، اعتماد به نفس افراد خانواده مختل می شود و توانایی افراد خانواده برای مقابله با مشکلات کاهش می یابد.
یک ارتباط خوب بر سلامتی روانی فرد تأثیر مستقیم دارد، به رشد و هویت یابی او کمک می کند، کیفیت زندگی، موفقیت و سازگاری در آن افزایش می دهد، باشکوفایی افراد خانواده همراه است، سلامت جسمی می آورد و باعث مقابله سازنده با اضطراب و فشار روانی می شود.
در این زمینه، چهار حوزه مهارتی را باید آموخت:
- در زندگی مشترک به یکدیگر اعتماد کنیم.
- نسبت به همسر و فرزندان خود متعهدانه عمل نماییم.
- از برخورد قضاوتی نسبت به دیگر افراد اجتناب کنیم.
- با آنها صادق باشیم.
- ارتباط باید روشن و دور از ابهام باشد.
- به پیام «من» رو بیاوریم.
- از چند پهلو سخن گفتن و با طعنه صحبت کردن بپرهیزیم.
- از یکدیگر حمایت کنیم و پذیرای همدیگر باشیم.
- امکان نداره دو نفر در همه چیز هم عقیده و هم فکر باشند. بنابراین، مشروط کردن حمایت به امر محال بی معنا است.
- اختلاف نظر می تواند تغییر مثبت را در پی داشته باشد، پس باید روحیه پذیرش را تقویت کرد.
- تفاوت دیدگاه به پختگی در تصمیم کمک می کند. برای تصمیم بهتر دیدگاه مختلف را تحمل کنیم.
- پذیرش دیگران قدرت مدیرت انسان را افزایش می دهد. حذف دیگران نشانه اقتدار در مدیریت نیست.
- تعارض های موجود را به شیوه ای سازنده برطرف سازیم.
- اگر به دنبال اختلاف نظسر، روابط مستحکم تر شود، دوستی افزایش یابد و رضایتمندی وجود داشته باشد اختلاف نه تنها مخرب نیست، بلکه سازنده است.
- در قواعد و مقررات با یکدیگر توافق کنیم.
- اگر عصبانیت بر گفتگو حاکم شد مدت کوتاهی از هم فاصله بگیریم و در زمان مشخصی بحث را پی بگیریم.
- به نوبت، هر یک گوینده و شنونده باشیم و نقش خود را در هر موقعیت ایفا کنیم.
برای اینکه ارتباطی مؤثر داشته باشیم، باید به محتوای کلام، فرایند بیان آن و نوع ارتباط غیرکلامی توجه کرد. هرچه سخن ما جذاب، شورانگیز، دور از تهدید و غم افزایی باشد، زمینه بهتری در بخش محتوا، برای ارتباط مؤثر فراهم می شود. چنان که نحوه فراز و فرود سخن، جمله بندی و زمانبندی در گفتار ما مناسب باشد، فرایند بیان سخن به ارتباط مؤثر کمک خواهد کرد. در کنار این دو، تُن صدا، تماس چشمی، حالت های چهره، حرکات بدنی و گوش دادن فعال، می تواند به بخش غیرکلامی در ارتباط مؤثر کمک کند. برای برقراری یک ارتباط مؤثر باید علاوه بر کلمات، از ارتباط غیرکلامی نیز بهره جست.
- توجه کردن
برای برقراری رابطه مطلوب عاطفی، توجه کردن نقش اساسی دارد. توجه کردن در دو بخش کلامی و غیرکلامی نقش ایفا می کند. در بخش غیرکلامی، ژست هایی نظیر لبخند زدن، سرتکان دادن و نگاه همدلانه داشتن یا مجاورت بدنی از قبیل خم شدن به جلو، تماس و لمس، بستر مناسبی را برای ارتباط فراهم می آورد.
توجه غیرکلامی اغلب رساتر از توجه کلامی است. هر بخش از بدن ما می تواند به گونه ای باشد که ارتباط را آسان نماید و آن را تداوم بخشد. ما هنگامی که در مواجهه با یکدیگر حالتی آرام، اما هوشیار از خود نشان می دهیم، اندکی بدن خود را به سوی جلو خم می کنیم و یا بر روی گشاده در فاصله مناسبی از یکدیگر قرار می گیریم، ارتباط را تقویت می کنیم و در عین آرامش با هیجان نشان می دهیم که آنچه را به یکدیگر منتقل می نماییم، خوب درک می کنیم و می فهمیم؛ چرا که برای درک آن بسیار مصمم هستیم. ما با شیفتگی برای یکدیگر پیام مخابره می کنیم و برای دریافت پیام چنان برانگیخته ایم که بر لبه جلوی صندلی می نشینیم و حالت وارفتگی از خود نشان نمی دهیم. به این حالت «گرایش نشان دادن» می گویند. در ایجاد این حالت، حرکت های بدنی، تماس چشمی و گشاده رویی بسیار مؤثر است.
کسی که با دیگری سخن می گوید و در همان حال رهگذران دست تکان می دهد، گرچه حرکت بدنی دارد، اما حرکت او متناسب با سخن گفتن با همسرش نیست.
- لحن صدا
برخی معتقدند که 38 درصد از استنباط اولیه افراد از هر عبارتی، به نحوه بیان آن بستگی دارد. اولین کلماتی که از دهان انسان خارج می شود، لحن کلام را تعیین می کند. بنابراین، صدا باید آرام، منظم و نیرومند باشد، کلمات به روانی پشت سر هم ادا شوند و
بدون دیدگاه